• وبلاگ : عطر نرگس
  • يادداشت : بخشهايي از كتاب قيامت و قرآن (از شهيد دستغيب)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + سرباز امام زمان عج 

    ديدار با امام زمان (عج) در عرفات

    حج

    در سال 1372 هجري شمسي كه با عده‎اي از دوستان به حج تمتع مشرف شده بوديم، در روز يازدهم ذيحجه 1413 هجري قمري مطابق با 11/3/1372 هجري شمسي، مجلس روضه‎اي در چادر كاروان ما برگزار شد كه بسيار با معنويت بود. چند ماه پس از بازگشت از سفر حج يكي از دوستان كه راضي نيست نامش در كتاب آورده شود جرياني را كه در آن جلسه برايش اتفاق افتاده بود با مقدمه‎اي برايم چنين نقل نمود:

    قبل از مسافرت به مكه در حرم مطهر آقا علي بن موسي الرضا عليه السلام از درگاه خداوند طلب نمودم كه در اين سفر عنايت امام زمان (عج) شامل حالم گردد. شنيده بودم كه عده‎اي از عاشقان آن حضرت در جريان سفر به مكه خدمت آن بزرگوار رسيده‎اند، لذا از ابتداي سفر به ياد امام زمان (عج) بودم.

    در مدينه منوره كه مدت يك هفته اقامت داشتيم، همواره دنبال حضرت مي‎گشتم، در مسجدالنبي، در روضه منوره، كنار منبر، محراب، مأذنه، نزديك ستون توبه، جايگاه اصحاب صفه، محراب تهجد پيامبر، كنار درب خانه حضرت زهرا عليهاالسلام و در بين سيل جمعيت، در قبرستان بقيع، كنار قبور خراب شده چهار امام مظلوم و غريب و در بين زائرين مدينه دنبال كسي مي‎گشتم كه نشاني‎هاي او را داشته باشد.

    ايام توقف ما در مدينه سپري گشت و ما با چشم گريان و قلب سوزان از پيامبر اكرم، دخت گراميش و ائمه بقيع با كوله‎باري از خاطره جدا شده و خداحافظي نموديم. در مكه نيز در حين انجام اعمال عمره تمتع، در مطاف، پشت مقام حضرت ابراهيم (ع)، در زمزم، در سعي صفا و مروه، به ياد حضرت بودم. چند روز بين اعمال عمره تمتع و حج تمتع نيز در جاي جاي مسجدالحرام خاطره حضرت در ذهنم بود، گاهي اوقات به عاشقان دلسوخته امام زمان (عج) برخورد مي‎نمودم كه به او متوسل شده و در هجران او مي‎سوزند، گاهي نيز با خود زمزمه مي‎كردم:

    از جهان دل به تو بستم به خدا مهدي جان طالب وصل تو هستم به خدا مهدي جان

    هر كجا ياد تو و ذكر تو و نام تو بود بي‎تامل بنشستـم به خـدا مهدي جــان

    اعمال حج تمتع شروع شد به صحراي عرفات رفتيم، شب عرفه گذشت، روز عرفه در جبل الرحمه، در بين چادرها و در بين دعاي عرفه امام حسين عليه السلام به ياد آن يوسف گمگشته بودم، غروب روز عرفه پس از نماز مغرب و عشاء سرزميني را كه مطمئن بودم حضرت در آنجا بين جمعيت بوده‎اند به طرف مشعرالحرام پشت سر نهاديم، روز دهم ذيحجه در منا اعمال روز عيد قربان را انجام داديم. هوا در سرزمين منا بسيار گرم و ما در زير چادرها به سر مي‎برديم، عصرها به قدري هوا گرم بود كه امكان استراحت و خوابيدن نبود.

    عصر روز يازدهم همانطور كه مردها چند نفر در چادر دور هم جمع شده بوديم و از هر دري سخن مي‎گفتيم و عده‎اي نيز در حال بيداري دراز كشيده بودند بدون اين كه از قبل برنامه‎ريزي خاصي شده باشد روحاني كاروان شروع كرد به زمزمه كردن اشعاري در مورد امام زمان (عج). در نتيجه همگي نشسته و شروع به گوش كردن كرديم ناخودآگاه مجلسي برقرار شد و بعد هم مداح كاروان توسلي به حضرت نمود، حال خوشي در مجلس پيدا شده بود، سپس يكي از برادران اشعاري را خطاب به آن حضرت در رابطه با سفر حج خواند كه دو بيت آن چنين بود:

    اي حريم كعبه محرم بر طواف كوي تو من به گرد كعبه مي‎گردم به ياد روي تو

    گرچه بر مُحرم بود بوئيدن گلها حرام زنده‎ام من اي گل زهرا ز فيض بوي تو

    و در ضمن خواندن اشعار خطاب به حضرت مي‎گفت: آقا جان در اين سرزمين خيمه‎ها و چادرها زيادند و ما نمي‎توانيم همه آنها را يك به يك بگرديم تا خيمه شما را پيدا نمائيم. اما شما مي‎دانيد خيمه و چادر كاروان ما كجاست، شما به ما عنايتي بفرمائيد، شما به ما سر بزنيد، همه افراد گريه مي‎كردند و اشك مي‎ريختند، بعد هم يكي از برادارن ديگر توسلي به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام پيدا نمود و گفت: آقا شما به روضه عمويتان خيلي علاقه داريد و خودتان سفارش به خواندن اين روضه كرده‎ايد، همينطور كه ايشان روضه مي‎خواند و همگي با حال منقلب اشك مي‎ريختند و من هم گريه مي‎كردم، سرم را بلند كردم ديدم آقايي با لباس سفيد عربي و به هيئت عرب‎ها در داخل چادر جلو در روي دو زانو بطور سرپا نشسته‎اند، روي سر ايشان دستمالي بود كه آن هم سفيد رنگ بود و طوري قرار گرفته بود كه قسمت زيادي از پيشاني ايشان را هم پوشانده بود. من در چادر، جايي نشسته بودم كه تنها سمت چپ صورت و محاسن ايشان را مي‎ديدم كه حالت گندمگون داشت چند ثانيه‎اي ايشان را نگاه كردم، آقايي بودند تنومند و با وقار كه شايد حدود چهل و چند ساله به نظر مي‎رسيد. سپس جلو در چادر را نگاه كردم ديدم دو نفر جوان كه سن آنها تقريباً زير بيست سال بود با لباس سفيد بلند عربي درست جلو قسمت ورودي چادر ايستاده‎اند و حدود يكي دو متر پشت سر آقا بودند.

    در آن لحظه چنين تصور نمودم كه اينها عرب‎هايي هستند كه از جلو چادر ما عبور مي‎كرده‎اند صداي روضه را شنيده لذا داخل چادر آمده‎اند تا به روضه گوش دهند. مجدداً سرم را پائين انداخته و اشك مي‎ريختم دقيقاً نمي‎دانم چقدر طول كشيد ولي مطمئن هستم كه مدت زيادي نگذشت مجدداً سرم را بلند كردم ديدم از آقا و جوان‎ها خبري نيست ولي در آن زمان چنان تصرفي در ذهنم ايجاد شده بود كه تنها درباره آنها چنين فكر مي‎كردم كه اينها عرب بوده و براي گوش كردن به روضه به مجلس آمده‎اند. حتي پس از پايان اين مجلس بسيار با معنويت اصلاً در ذهنم خطور نكرد كه در اين مورد با ديگر اعضا كاروان صحبتي نمايم، روز بعد شنيدم كه يكي دو نفر از افراد كاروان راجع به آقايي كه به مجلس آمده بودند صحبت مي‎كردند، از آنها پرسيدم شما چگونگي آمدن و رفتن آن آقا را متوجه شديد، گفتند: نه ما فقط ديده‎ايم ايشان جلو در چادر نشسته‎اند.

    آن وقت به خود آمدم و كمي در مورد جرياني كه اتفاق افتاده بود فكر كردم و به تصور خودم در مورد اين واقعه تأمل نمودم. به خود گفتم اگر اينها عرب بودند چگونه به روضه‎اي كه به زبان فارسي خوانده مي‎شد گوش مي‎دادند؟! چرا در زماني كه همگي در عزاي حضرت ابوالفضل عليه السلام گريه مي‎كردند ايشان تشريف‌ آورده بودند؟! صداي روضه آنقدر بلند نبود كه به بيرون چادر برود تا كسي با شنيدن صداي روضه داخل شود!! چطور كسي دقيقاً متوجه چگونگي آمدن و رفتن آنها نشده بود!! چطور در اثر تصرفي كه در ذهن من ايجاد شده بود به اين تصورم كه اينها عرب هستند و به روضه فارسي گوش مي‎دهند شك نكرده‎ام!!

    همه اين سئوالاتي كه اكنون در ذهنم ايجاد شده بود مرا اميدوار ساخت كه ايشان خود حضرت يعني امام زمان (عج) بوده‎اند و تاسف خوردم كه چرا در همان لحظه حضرت را نشناختم.

    منبع:

    کتاب تشرف يافتگان

    + سرباز امام زمان عج 

    راه‎ها پيموده‏ام تا كوى تو

    عرفات

    عرفات، نام منطقه وسيعى است ‏با مساحت‏ حدود 18 كيلومتر مربع در شرق مكه معظمه، اندكى متمايل به جنوب كه در ميان راه طائف و مكه قرار گرفته است. زائران بيت‏الله الحرام در روز عرفه (نهم ذى حجه) از ظهر تا غروب در اين منطقه حضور دارند. در نقلى آمده است كه آدم و حوا (ع) پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكى، در اين سرزمين همديگر را يافتند و به همين دليل، اين منطقه «عرفات‏» و اين روز «عرفه‏» نام گرفته است. (1)

    عرفه، از عيدهاى بزرگ است؛ هر چند عيد ناميده نشده است و روزى است كه حق تعالى بندگان خويش را به عبادت و طاعت ‏خود دعوت كرده، سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است . شيطان در اين روز، از همه اوقات خوارتر و حقيرتر و خشمناك‏تر است .

    روايت ‏شده كه حضرت زين‏العابدين عليه السلام در روز عرفه صداى فقيرى را شنيد كه از مردم كمك مى‏خواست. حضرت فرمود: واى بر تو! آيا دست نياز به سوى غير خدا دراز مى‏كنى؛ در حالى كه اميد مى‏رود در اين روز بچه‏هايى كه در شكم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گيرند و سعادت‏مند گردند؟ (2)

    در روايتى از حضرت صادق عليه السلام آمده است: «كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نگردد تا رمضان آينده آمرزيده نمى‏گردد؛ مگر اين كه روز عرفه را درك كند.» (3)

    بهترين عمل در روز عرفه دعا است و در ميان روزهاى سال، اين روز براى دعا امتياز ويژه‏اى دارد .

    روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در اين ميان، دعاى عرفه امام حسين عليه السلام داراى جايگاه ممتاز و ويژه است و در واقع، ناب‏ترين و عميق‏ترين معارف الهى و توحيدى در اين دعا، بر زبان سالار شهيدان جارى گشته است .

    عصر روز عرفه امام حسين عليه السلام با گروهى از خاندان و فرزندان و شيعيان، با نهايت ‏خاكسارى و خشوع از خيمه بيرون آمدند و در جانب چپ كوه ايستادند . امام چهره مبارك خود را به سوى كعبه گردانيد مانند مسكين نيازمندى كه غذا مى‏طلبد، دست‏ها را برابر صورت خود گرفت و دعايش را چنين آغاز كرد:

    «الحمدلله الذى ليس لقضائه دافع ولا لعطائه مانع و لا كصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست كه چيزى قضايش را دور نمى‏سازد و از عطا و بخشش او جلوگيرى نمى‏كند و هيچ آفريننده‏اى آفرينش او را ندارد و او سخاوت‏مندى بى‏انتهاست.»

    حضرت سپس به بيان گوشه‏اى از نعمت‏هاى بى‎پايان خداوند كه انسان را در تمام مراحل رشد و تكامل در برگرفته، مى‏پردازد و مهربانى مادران و دايه‏ها و مواظبت و پرستارى و دل‏سوزى آنان را از الطاف و عنايت‏هاى خداوند مى‏شمرد؛ سپس به لزوم شكر نعمت‏هاى الهى اشاره مى‏كند و خود را از اداى يك شكر نيز عاجز و ناتوان مى‏بيند. هر فرازى از اين دعا، دريچه‏اى از نور و توحيد و عشق و محبت‏ به خداوند را به سوى دل انسان مى‏گشايد و عبارات دعا و محتواى آن، نشان مى‏دهد كه امام حسين عليه السلام در حال اين دعا يك سره از خود و عالم غافل گشته، تمام جهان را به يك سو نهاده، با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و حيات او را بر تك تك ذرات و موجودات عالم مشاهده مى‏نمايد و آن چه را كه ديده، بر زبان آورده است. امام حسين عليه السلام مى‏خواهد با اين نيايش، انسان و خدا را بشناساند و نزديكى آن را به هم بنمايد . او با اين نيايش، منطقى‏ترين و واقعى‏ترين رابطه انسان با خداوند بى چون را توضيح مى‏دهد .

    دعاى عرفه سيدالشهداء عليه السلام سراسر نور و عرفان پروردگار است و آميزه‏اى از شور و عشق و محبت و معرفت ‏به ذات پاك خداوند است. در فرازهاى اين دعا، امام حسين عليه السلام با خداوند چنين عاشقانه زمزمه مى‏كند:

    خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو در افتم و قطراتى از اقيانوس جان، نثار بارگاهت نمايم. خيال دورى راه تا درگاه جمالت ‏خسته و فرسوده‏ام كرده است:

    از گل آدم شنيدم بوى تو راه‏ها پيموده‏ام تا كوى تو

    خدايا! موجوداتى كه در هستى خود نيازمند تو هستند، چگونه مى‏توانند راهنماى من به سوى تو باشند؟

    پروردگارا! آيا حقيقتى غير از تو آن روشنايى را دارد كه بتواند تو را بر من آشكار سازد؟ كى از نظر غايب و پنهان بوده‏اى كه نيازمند راهنمايى به سوى خود باشى و چه وقت از من دور بوده‏اى تا نمودهاى جهان مرا به تو برساند؟

    همه عالم به نور توست پيدا كجا گردى تو از عالم هويدا؟

    خدايا! روشنايى جمال و جلالت در جهان هستى آشكارتر از هر چيز است و وجود تو خفا و پوشيدگى ندارد تا چراغى سر راه بگيرم و بارگاه ربوبى تو را جست و جو نمايم و يا دليلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون فروزنده چراغ تو و سازنده دليل و راهنما، تويى .

    خداى من! چشمى كه تو را بر خود نگهبان و مراقب نبيند، كور و فرو بسته باد و بنده‏اى كه از متاع محبت تو بى‎بهره باشد، سرمايه باخته و ورشكسته باد .

    ديده‏اى كان چهره روشن نبيند كور باد خاطرى كز توست ‏خالى، تيره و بى نور باد

    امام حسين عليه السلام با اين دعا روحى تازه به كالبد عرفات دميد و اين نغمه خوش آسمانى و آواى دل‏انگيز ملكوتى را تا ابد در سينه سيناى عرفات به يادگار گذاشت .

    از صداى سخن عشق نديدم خوش‏تر يادگارى كه در اين گنبد دوار بماند

    صحراى عرفات كالبد و جسم امام حسين عليه السلام روح آن است و به همين دليل حق تعالى، در روز عرفه پيش از آن كه به اهل موقف عرفات نظر لطف كند، به زائران قبر پاك حسين عليه السلام (4) نظر رحمت مى‏افكند. (5)

    پى‎نوشت‎ها:

    1- رسول جعفريان، آثار اسلامى مكه و مدينه، نشر مشعر .

    2- مفاتيح الجنان، اعمال روز عرفه .

    3- همان، فضيلت ماه مبارك رمضان .

    4- مفاتيح الجنان، زيارت امام حسين عليه السلام در روز عرفه .

    5- در اين مقاله از كتاب نيايش حسين عليه السلام تاليف علامه فقيد محمدتقى جعفرى، استفاده فراوان شده است .

    منبع:

    مجله پرسمان، ش 17 ، كاظم مصطفايى .

    + سرباز امام زمان عج 

    پيامبران در سرزمين عرفات

    صحراي عرفات

    عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در آنجا توقف مي‎كنند و به دعا و نيايش مي‎پردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مکرمه باز مي‎گردند و وجه تسميه آن را چنين گفته‎اند كه جبرائيل عليه السلام هنگامي كه مناسك را به ابراهيم مي‎آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آري، لذا به اين نام خوانده شد. و نيز گفته‎اند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف مي‎كنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي مي‎دانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي و تحمل است. (1)

    حضرت آدم(ع) در عرفات

    فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَليهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحيمْ ؛ آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن به سوي خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذيرفت، چه او توبه‎پذير مهربان است.

    طبق روايت امام صادق عليه السلام، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنيا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرئيل بر آدم فرود آمد و پرسيد:

    ـ چرا گريه مي‎كني اي آدم؟

    ـ چگونه مي‎توانم گريه نكنم در حالي كه خداوند مرا از جوارش بيرون رانده و در دنيا فرود آورده است.

    ـ اي آدم به درگاه خدا توبه كن و به سوي او باز گرد.

    ـ چگونه توبه كنم؟

    جبرئيل در روز هشتم ذيحجه آدم را به منا برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئيل به صحراي عرفات رفت، جبرئيل به هنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او ياد داد و به او لبيك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسيد تلبيه را قطع كرد و به دستور جبرئيل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:

    سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك؛ خداوندا با ستايشت تو را تسبيح مي‎گويم .

    لا الهَ الاّ اَنْتْ ؛ جز تو خدايي نيست .

    عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسي ؛ كار بد كردم و به خود ظلم نمودم .

    وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبي اِغْفرلي؛ به گناه خود اعتراف مي‎كنم، مرا ببخش .

    اِنَّكَ اَنْتَ الغَفور الرّحيمْ؛ تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهرباني .

    آدم (ع) تا به هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي‎ريخت، وقتي كه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نيز با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت ... .

    حضرت ابراهيم(ع) در عرفات

    در صحراي عرفات، جبرئيل، پيك وحي الهي، مناسك حج را به حضرت ابراهيم(ع) نيز آموخت و حضرت ابراهيم(ع) در برابر او مي‎فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

    پيامبر اکرم در عرفات

    دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرايي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بود و بنا به گفته مفسرين آخرين سوره قرآن در صحراي عرفات بر پيغمبر نازل شد و پيغمبر اين سوره را كه از جامع‎ترين سوره‎هاي قرآن است و داراي ميثاق و پيمان‎هاي متعدد با ملل يهود، مسيحي و مسلمان و علماي آنها مي‎باشد، و قوانين و احكام كلي اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعليم فرمود.

    و بنا بر قول مشهور ميان محدثان، پيامبر در چنين روزي سخنان تاريخي خود را در اجتماعي عظيم و با شكوه حجاج بيان داشت:

    ... اي مردم سخنان مرا بشنويد! شايد ديگر شما را در اين نقطه ملاقات نكنم. شما به زودي به سوي خدا باز مي‎گرديد. در آن جهان به اعمال نيك و بد شما رسيدگي مي‎شود. من به شما توصيه مي‎كنم هر كس امانتي نزد اوست بايد به صاحبش برگرداند. هان اي مردم بدانيد ربا در آئين اسلام اكيداً حرام است. از پيروي شيطان بپرهيزيد. به شما سفارش مي‎كنم كه به زنان نيكي كنيد زيرا آنان امانت‎هاي الهي در دست شما هستند، و با قوانين الهي بر شما حلال شده‎اند.

    ... من در ميان شما دو چيز به يادگار مي‎گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد گمراه نمي‎شويد، يكي كتاب خدا و ديگري سنت و (عترت) من است.

    هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است و همه مسلمانان جهان با يكديگر برادرند و چيزي از اموال مسلمانان بر مسلماني حلال نيست مگر اين كه آن را به طيب خاطر به دست آورده باشد ... .

    صحراي عرفات همايش شناخت و خودسازي امام حسين عليه السلام

    حضرت سيدالشهدا، امام حسين عليه السلام نيز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهي از اصحاب از خيمه‎هاي خود در صحراي عرفات بيرون آمدند، و روي به دامن «كوه رحمت» نهادند و در سمت چپ كوه رو به كعبه، همايشي تشكيل دادند، كه موضوع آن به مناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگي بود. اين همايش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلكه شناخت توأم با عمل و سازندگي و تزكيه و خودسازي بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:

    1ـ شناخت خدا و صفات الهي.

    2ـ شناخت خود يا خودشناسي.

    3ـ شناخت جهان.

    4ـ شناخت آخرت.

    5ـ شناخت پيامبران.

    6ـ خودسازي با صفات الهي.

    7ـ پرورش نفس با كمالات الهي.

    8ـ توبه و بازگشت به خداي مهربان.

    9ـ دور كردن صفات نكوهيده از خود با تسبيح پروردگار.

    10ـ فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا.

    11ـ شناخت و درخواست بهترين مسئلت‎ها.

    12ـ تبديل خودپرستي نفس به خداپرستي.

    13ـ تبديل خود برتربيني نفس به تواضع و فروتني.

    14ـ تبديل خودخواهي نفس به ايثار و غيرخواهي.

    15ـ تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن.

    پي‎نوشت‎:

    1- فرهنگ دهخدا، ج 10 جديد، ريشه عرف .

    منبع:

    دعاي عرفه عبدالكريم بي آزار شيرازي .

    سلامي دوباره...

    ببخشيد آدرس وبلاگ را اشتباه تايپ كردم... البته آن وبلاگ هم وبلاگ خودم است كه با عكس هايي ازتشييع جنازه ي شهدا به روز است... اگر دوست داشتيد مي توانيد به آن وبلاگ هم سر بزنيد... خوشحال ميشم...

    سلام...

    خسته نباشيد..

    به دليل كمبود وقت بخشي از مطلبتون رو خوندم و بسيار جالب بود...

    ببخش كه دير به دير بهتون سر مي زنم...

    با پاييز در لحظه هاي بي تو آپم...

    منتظر حضور سبزتون هستم...

     <      1   2