بيداد رفت لالهي بر باد رفته رايا رب خزان چه بود بهار شکفته راهر لالهاي که از دل اين خاکدان دميدنو کرد داغ ماتم ياران رفته راجز در صفاي اشک دلم وا نميشودباران به دامن است هواي گرفته راواي اي مه دو هفته چه جاي محاق بودآخر محاق نيست که ماه دو هفته رابرخيز لاله بند گلوبند خود بتابآوردهام به ديده گهرهاي سفته رااي کاش نالههاي چو من بلبلي حزينبيدار کردي آن گل در خاک خفته راگر سوزد استخوان جوانان شگفت نيستتب موم سازد آهن و پولاد تفته رايارب چها به سينهي اين خاکدان در استکس نيست واقف اينهمه راز نهفته راراه عدم نرفت کس از رهروان خاکچون رفت خواهي اينهمه راه نرفته رالب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهرتا باز نشنود ز کس اين راز گفته رالعلي نسفت کلک در افشان شهرياردر رشته چون کشم در و لعل نسفته را
با سلام وتبريك مجدد سر ورو سالار شهيدان حسين مظلوم
حضرت ابا الفضل العباس
و حضرت زين العابدين
سلام الله اليها