• وبلاگ : عطر نرگس
  • يادداشت : بخشهايي از كتاب قيامت و قرآن (از شهيد دستغيب)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سرباز امام زمان عج 

    عاشقان اين منزل جانان ماست

    در اينجا دعا و نيايش پيش شرط راه يافتن به شرف بندگي حق و هدايت است ، مسيري است که طي آن مي توان به انسانيت و خلافت خدا در زمين دست يافت ، راهي که با آن مي توان به راستي مسجود فرشتگان و تمام کائنات شد.

    نفس مستجاب آنکس راست
    کز خدا به جز خدا نجست و نخواست ....
    اوست نزديک ورنه دوري تو
    حاضر او بس که بي حضوري تو
    گرنه راه تقرب او رفتي
    با تو " اني قريب " کي گفتي ؟ (اوحدي مراغه اي – مثنوي جام جم )

    عطار آن عارف شوريده حال نيز در اين معنا ، بارگاه حق را تنها منزلگاه آدمي مي خواند و مي سرايد :

    طرقوا يا عاشقان کين منزل جانان ماست
    زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
    راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتيم
    آيت قل يا عبادي آمده در شان ماست ...

    ولي با استفاده از آيات قران کريم براي دعا شرايطي لازم است که در زير به آن اشاره مي کنيم :

    - دعا در خفا : آيه 55 سوره اعراف " ادعوا ربکم تضرعا و خفيه انه لا يحب المعتدين " (پروردگارتان را به زاري وپنهانبخوانيد که او از حد درگذرندگان را دوست ندارد( بر پنهاني و به صداي آهسته خواندن خدا تاکيد مي کند .

    صائب تبريزي با استناد به اين آيه چنين سروده است :

    اگر خداي جهان را سميع مي داني
    مکن بلند براي خدا تلاوت را

    - اسماءالحسني : آيه 180 سوره اعراف " ولله الأسماء الحسني فادعوه بها و ذروالذين يلحدون في اسمائه سيجزون ماکانوا يعملون " (وخداي را نام هاي نيکوست. پس او را با آنها بخوانيد و کساني را که در نام هاي کجروي مي کنند واگذاريد به زودي به جزاي کار و کردار خويش مي رسند ) تاکيد مي کند که خداوند را به نام نيکو بخوانيم ، ولي البته اين امر منافي گفتگوي صميمانه با خداوند نيست مي توان با صميمت يک دوست که در پيشگاه دوست بزرگوار خويش نشسته است با خدا سخن گفت .

    - خوف و رجاء : در آيه 56 سوره اعراف "و لا تفسدوا في الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمت الله قريب من المحسنين" ( در اين سرزمين پس از اصلاحش فتنه و فسادمکنيد و او را با بيم و اميد بخوانيد که رحمت الهي به نيکوکاران نزديک است ) بر اين مسئله تاکيد فراوان رفته است که به هنگام دعا با حالتي همراه با اميد و ترس خداوند را نيايش کنيم . صائب با اعجاز شعر چه خوش اين معنا را بيان کرده است :

    ميان خوف و رجا حالتي است عارف را
    که خنده در دهن و گريه در گلو دارد

    با اين پيش شرط هايي که قرآن کريم براي دعا قرار داده است مي توان اميدوار بود که پاسخ خداوند در مقابل نيايش ، تضرع و استغاثه ما همان " اجيب دعوه الداع " خواهد بود.

    سعدي در آغاز بوستان چه خوش اين آيه را به نظم آورده است :

    به نام خدايي که جان آفريد
    سخن گفتن اندر زبان آفريد
    خداوند بخشنده دستگير
    کريم خطا بخش پوزش پذير ...
    وگر خشم گيرد به کردار زشت
    چو بازآمدي ماجرا در نوشت ...
    فروماندگان را به رحمت قريب
    تضرع کنان را به دعوت مجيب ...

    مهر خداوند بر بندگانش در آيه اي ديگر از کلام الله مجيد هويداست ، آيه 60 سوره غافر که مي فرمايد : "و قال ربکم ادعوني استجب لکم ان الذين يستکبرون عن عبادتي سيدخلون جهنمداخرين." (و پروردگارت گويدمرا به دعا بخوانيد تا برايتان اجابت کنم بي گمان کساني که از عبادت من استکبار مي ورزند زودا که به خواري و زاري وارد دوزخ شوند(

    و مولوي در اين باره در مثنوي عميق خود مي سرايد :

    نيک بگر اندرين اي محتجب
    که دعا را بست حق در استجب

    در لطف بيکران حضرت حق گفتني ها بسيار و بيش و پيش از آن ، دل آدمي خود بر اين مدعا گواه است . ما دراين بحر عميق تنهاييم و جز به مدد انفاس الهي تاب و توانمان نيست . در اين جنگل انبوه دود و آهن و آتش که هر بامداد زخمي نو بر پيکره بي توش و توان آدمي فرود مي آيد و هر شامگاه موجي از نا اميدي وجودش را فرا مي گيرد ، يگانه ملجا و پناه همان است که به سر انگشت اعجازش و به مدد قدرت لا يزالش مي توان به دمدن صبح اميد ، دل خوش داشت .

    خدايا بر ما ، بر امت خاتم رسولانت نظري کن ، در روزعرفه ما پيروان محمد (ص) بنا به آيين به يادگار مانده از خليل ات و بر گرد خانه ات ، در حرم امن ات گرد آمده ايم تا راهي از فرج به سوي ما بگشايي و دست ستم را که از آستين زر وزور و تزوير به در آمده است ريشه کن سازي . ما دراين جا گرد آمده ايم و دريا دريا اشک از ديدگان خود مي فشانيم تا نظري بر ما بيفکني و دعايمان را بشنوي و ما را پاسخ گويي . " ما را چه کسي ياري خواهد داد جز تو اي خداوند؟ هر چه داريم از توست. اما خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش. ما گدايان عوري بيش نيستيم در برابر پادشاهي تو. ما در ماهتاب تو شب سياه ايم. جهان بي تو نيست. اما ما نيز بي کلام تو نخواهيم بود. ما را شگفت زده کن."