• وبلاگ : عطر نرگس
  • يادداشت : بخشهايي از كتاب قيامت و قرآن (از شهيد دستغيب)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سرباز امام زمان عج 

    زير باران عرفه



    باز اين اشك است كه از جاده‏هاى دل مى‏گذرد و در كوير نياز ساكن مى‏شود . دوباره كبوترهاى محرم خيال، با خاك عرفات، تيمم مى‏كنند . نمى‏دانم! اما هر چه هست من زائر كوى حسينم . مى‏خواهم با زمزمه‏هاى حسينى در صحراى عرفات، محرم درگاه خدا شوم، زير باران عرفه ...

    احسان ديرينه تو را قرن‏ها و سال‏هاست مردمان شناخته‏اند . تو هماني که كاروان را براى نجات يوسف فرود آوردي تا از چاه به جاه رسانى‏اش و از بندگى به سلطنت . چشم سپيد يعقوب را به ديدار يوسف روشن كردى! اى ياور ايوب كه بلا و رنج و سختى را از او دور كردى! اى آن كه دستان ابراهيم را از ذبح اسماعيل نگاه داشتى، تا وعده‏ات تحقق يابد! اى اجابت كننده دعاى زكريا! اى آفريننده يحيى! اى حامى يونس! که او را از شکم ماهي نجات دادي. تو را مى‏شناسم . اى آن كه به امر خود، دريا را براى بنى‏اسرائيل شكافتى و فرعون و لشكرش را در گرداب قهر خويش غرق نمودي! تو را مى‏شناسم . اين را نيز مى‏دانم که اگر بنده‏اى نافرمانى كند، عزلش نمى‏كنى . مگر نبودند ساحران كه سال‏ها غير تو را پرستيدند و فرستادگان تو را تكذيب كردند، اما تو با آيه لطيف هدايت، از هر چه جهالت رهايشان كردى و به سمت نور رهنمايشان شدى، آى اى خدا اى بديع بى همتا، اى پاينده بى‏مثال، اى عالمى كه به هر كس به قدر گنجايشش، بخشيدى . من اكنون زير باران عرفه، زمزمه‏هاى حسين (عليه السلام) اين بنده عاشق تو را زمزمه مى‏كنم . او كه تو را با واژه‏هاى آسمانى اشك مى‏خواند و با تمام بزرگيش چه خاشعانه با تو سخن مى‏گويد . اين همان آغاز كربلايى ‏شدن است ...

    مهربانا! خطاهايم بزرگ شد و رسوايم نكردى . گناهانم را ديدى و پوشاندى .

    اى لطيف! خرد بودم و ضعيف، روزى‏ام دادى و نگاهم داشتى . بزرگ شدم! هنوز نمى‏توانم نعمات تو را شماره كنم . اى كه بى‏منت عطا مى‏كنى؛ آن ‏گونه كه من در آيينه دلم لطف و احسان تو را مى‏بينم و تو در آيينه كردار من جرم و عصيان را . با اين‏ همه گنهكارى راهنمايم شدى به سوى ايمان . هر چند هنوز در شكر اين همه احسان ناتوان بودم، بيمار شدم، خواندمت؛ درمان كردى . عريان بودم، پوشاندى‏ام . گرسنه بودم، سيرم كردى . تشنه بودم، از تو سيراب شدم . ذليل بودم، عزيزم كردى . غريب بودم، آشنايم نمودي . مسكين بودم، توانگرم ساختى . و خود كريمانه، احسان آغاز نمودى . پس به راستى كه حمد و سپاس براى توست! اى خداى بى‏همتا! لب‏هايم اكنون با طراوت دعا ترنم گرفته‏اند . چشمانم در بارش توبه، امان از دست داده‏اند . دل بى‏قرار عرفات حسين (عليه السلام) شده است! يا قديم الاحسان ما را بيامرز و دعاهايمان را مستجاب گردان که جز تو کسي را نداريم و چشم اميدمان به درگاه تو که کريم و رحيم هستي؛ مي باشد.