سيل اشكم راه بينائي گرفت *** بند بندم عطر زهرائي گرفت*** عشق را از فاطمه آموختم *** چشم بر دست كبودش دوختم *** دست او صدها گره وا مي كند *** دست او والله غوغا مي كند*** دست او مشكل گشاي عالم است *** روي آن جاي لبان خاتم است *** دست او دنياي احسان و صفاست *** دست او مشكل گشاي مرتضي است *** حيف شد آن دست را دشمن شكست *** با غلاف تيغ اهريمن شكست*** گويمت از قصه شهر نبي *** از شرار آتش و بيت علي*** درد بود و آتش و افسردگي *** ياس يود و سيلي و پژمردگي*** آه بود و ناله و بغض گلو
سلام به آبجي گلم ...خوبيد؟
خدا ميدونه خيلي دلم براتون و برا نوشته هاي زيباتون تنگ شده بود ...وقتي گفتيد كه برگشتم بيشترتر خوشحال شدم ان شاا... كه در اين هدف و كارتون موفق و پيروز باشيد ...
در پناه حق
به جاي شما هم زيارت كردم .....التماس دعا