• وبلاگ : عطر نرگس
  • يادداشت : شهر الرمضان الذي انزل فيه القرآن
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام . . .
    اي امام خوبي ها :
    روزي گذشت و باز آن نگاه پر معنايت را ديدم . . .
    ديدم که با تعجب نگاه مي کردي و به من مي گفتي ؟
    مگه دو روز پيش نمي گفتي يابن الحسن ؟
    بابا جان منم مهدي امامت . . .
    ولي باز گوش هام شنوا نبود و داشتم گناه مي کردم . . .
    ديدم داري اشک هايت را پاک مي کني . . .
    گفتي همتون دو روز اول ياد من هستيد . . .
    اصلا به فکر من که هيچ به فکر خودتونم نيستيد . . .
    وقتي ميگي يابن الحسن و من رو صدا ميزني . . .
    يا بايد مثل من باشي . . .
    يا الکي زخم به دل من نزني . . .
    گوش هايم بدهکار نبود . . .
    باز احساس کردم مثل نوح دستانت را بردي بالا و فرمودي :
    خدايا امت جدم رسول الله من رو تکذيب کردند با اعمالشون . . .
    خودت کمکم کن . . .
    مي روم و مي روم در انتهاي جاده چراغي مي بينم . . .
    و زير آن مردي که تکيه داده به نور خدا . . .
    و با زمزمه هايش آرام آرام ميگويد . . .
    خدايا من جلوي اون بنده اون جوري گفتم . . .
    تو مجازاتش نکني ها ؟
    من هنوزم دوسش دارم . . .
    اون باز به ياد من هست . . .
    سرش به سنگ مي خوره . . .
    خدايا مشکلاتش رو رفع به خير کن . . .
    من هنوزم امامشم . . .
    بعد آرام چشمه ي نور اشک هايش را پاک مي کند و باز مي گويد . . .
    خدا به حق من مهدي بر اين امت . . .
    گناهان عزيزانم !!!!!!!!!! را ببخش که توي ارحم الراحمين . . .
    بعد که مي بينه خدا بخشيده مياد دوباره پيش من و بدون اينکه من ببينمش . . .
    دست محبت به سرم ميکشه و ميگه اي کاش اين همه دوستت داشتم تو هم من رو
    دوست داشتي . . .
    وباز راهي جاده ي انتظار ميشه و آرام آرام قدم بر ميداره . . .
    تا سرنوشت آدميان بر وفق حکمت الهي پيش بره . . .
    اللهم عجل لوليک الفرج . . .